کد خبر: ۴۷۱۱
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۶ - ۱۸ تير ۱۳۹۵
مهدی یاورمنش/ کیارستمی رفت، اما آموزه‌هایش همیشه خواهند ماند، بی‌آنکه هیچگاه خودش را در جایگاه آموزگاری قرار داده باشد.
هنر کیارستمی، رسیدن نبود؛ جستجو بود، در سفری بی‌پایان که چشم اندازش بازِ باز بود، تا آنجا که نگاه تماشاگر فیلم هایش بتواند بدود.هنر کیارستمی، پرسیدن بود و نه پاسخ دادن؛ او به دنبال جهان بینی بود و نه ایدئولوژی و چه غنیمتی است این در جهانی آکنده از بغض و کینه و جنگ و کشتار.

هنر کیارستمی «رسیدن» در «نرسیدن» بود؛ برایش رفتن و رفتن مهم‌تر بود از به مقصد و به هدف رسیدن. قهرمان‌هایش نه فوتبال در امجدیه را دیدند (مسافر)، نه خانه دوست را پیدا کردند (خانه دوست کجاست؟)، نه گمشدگان زمین لرزه منجیل و رودبار  را یافتند (زندگی و دیگر هیچ)، نه به عشق خود رسیدند (کپی برابر اصل) و ... اما همه و همه نگاهی تازه به زندگی انداختند.
هنر کیارستمی سفر کردن بود؛ سفر در مکان و زمان و ...خویشتن. قهرمان‌هایش در رفتن، تجربه کردن و جستجو هویت می‌یافتند و نه در سکون و آرامش.
هنر کیارستمی در پاشاندن بذر تغییر بود؛ نه اینکه قهرمان‌هایش بخواهند جهان را یا حتی خودشان را دگرگون کنند، نه، تنها و تنها «چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید».
 هنر کیارستمی در این بود که اگرچه هیچگاه نخواست آموزگاری کند، اما بسیار چیزها به ما آموخت و به نسل‌های دیگر هم می‌آموزد؛ رد گذر زمان بر آثار این هنرمند هیچگاه اثری برجای نخواهد گذاشت.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
* نظر: